چند سالی است که شعار جوان گرایی در تمامی عرصه ها به گوش میرسد و وارد چالش های جدی شده است.همه اذعان دارند در هشت سال دفاع مقدس ، جوانان بیست ساله بعنوان فرمانده گردان یا لشکر توانستند ، جنگ را هدایت کنند.این در حالیست که اکنون اکثر کرسی های مدیریتی در سطوح مختلف دولتی و خصوصی را معمولا جوانان شصت ساله به بالا بر عهده دارند!!!! در این نوشتار میخواهم ارزشهای ذاتی جوانان در عرصه های مدیریتی و کاری را بر پیرسالانای که بیشتر در تفکر، باقی ماندن نامشان و گرفتن عکسهای یادگاری و پروژه سازی برای مجموعه های تحت امرشان هستند را گوشزد کنم
مقام معظم رهبری از سالها پیش توجه به جوانان و لزوم جوانگرایی در ساختارهای کشور را یکی از راههای برون رفت از مشکلات و هموار کننده مسیر پیشرفت کشور میدانستند. ایشان حتی در فرامین خود تاکید کرده بودند که در حرکت انبیای الهی هم از جمله حرکت صدر اسلام محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک، جوانان بودند. مقام معظم رهبری درباره جوانگرایی دیدگاهی فرامرزی داشتند و حتی در بخشی از پیامشان در شبکههای مجازی به مردم کشورهای غربی، جوانان این کشورها را مورد خطاب قرار دادند و نوشتند: «من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما می بینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم.»
اولین استفاده از نیروی جوان را میتوان در حوزه مدیریت کلان را ، محمد جواد آذری جهرمی ، سکاندار وزارت ارنباطات دانست که بر خلاف آنچه که تصور میشود ، توانسته اند در این حوزه کارهای موفقی صورت دهند.حتی تیم وزارت خانه را سعی کردند از جوانان انتخاب کنند .البته که انتقاداتی بر عمکلرد ایشان وجود دارد.بعنوان مثال در حوزه دولت الکترونیک انتظار میرود این وزارت خانه علاوه بر پیاده سازی ، نهادهایی را که حاضر به اتصال نبودند را به این شبکه متصل کنند .این در حالیست که بارها گفته اند حدود اختیارات ایشان مشخص است. جوانترین وزیر دولت تدبیر و امید در جمع مدیران و دستیاران جوان دولت تدبیر و امید با اشاره به تمام موانع و سنگاندازیها، به آنها توصیه کرد که دلسرد نشوند؛ چرا که در «گام دوم انقلاب» امید همه و در رأس آنها مقام معظم رهبری به جوانان این کشور است. وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه «میدانم در عرصه کار و تلاش محدودیتهای زیادی برایتان ایجادشده و خواهد شد» گفت: شاید افرادی هستند که به میزهایشان چسبیدهاند و حاضر نیستند آنها را رها کنند و شاید کسانی که شانس حضور در عرصه مدیریتی پیدا کردهاند، با وجود آنکه ایدههای بکری برای بهبود شرایط کشور دارند، اجازه اجرای کردن ایده هایشان را پیدا نمیکنند.
وی با تأکید بر اینکه نمونه این موضوعات را میتوانید درباره وزارت ارتباطات ببینید، گفت: چه دستاندازها و هجمهها و فشارهایی که بر مجموعه وزارت ارتباطات وارد شده و میشود تا از مسیر اصلیمان خارج شویم. صرفاً از یک طیف خاصی هم نیستند؛ از همه گروهها فشار میآورند چون می خواهند در برابر تغییرات مقاومت کنند.
وزیر جوان دولت تدبیر و امید خطاب به مدیران و دستیاران جوان تأکید کرد: از شما یک خواهش دارم و آن این است که با وجود تمامی موانع، دلسرد نشوید؛ از اهدافی که در ذهن دارید دلسرد نشوید؛ از برنامه و مسؤولیتی که «گام دوم انقلاب» بر عهده شما گذاشته، دلسرد نشوید.
آرمان خواهی و کارآمدی ویژگی که در قامت جوانان جلوه میکند
آرمانخواهی و دوری از محافظهکاری از ویژگیهای ذاتی جوانان است و افزایش سن بهطور طبیعی احتمال گرایش به سمت محافظهکاری را در انسانها افزایش میدهد. این مطلب بهمعنای ارتباط مستقیم «سن» با «محافظهکاری» نیست، همچنانی که نمونههای متعددی از سالخوردگان و پابهسن گذشتگان را میتوان فهرست کرد که اگر از بسیاری از جوانان آرمانخواهتر نباشند، کمتر نیستند، اما یک مسئله، دستکم به تجربه بدیهی است و آن اینکه به طور معمول معدل آرمانخواهی در جوانان بیشتر از سالخوردگان است. علاوه بر این معمولاً گمانها این است که میانسالان و سالخوردگان مجربتر و پتانسیل بسیار بهتری نسبت به جوانان برای تحقق کارآمدی دارند؛ اما این پیشفرض هم با یک بررسی تاریخی درباره تجربه ملی پس از انقلاب اسلامی و هم براساس مطالعات علمی به چالش کشیده میشود.
برای مثال در یک نمونه تحقیقات جوزف فولکمن (Joseph Folkman) و جک زنگر (Jack Zenger) در سال ۲۰۱۵ که برای مجله کسبوکار هاروارد (HBR) انجامشده، نتایج شگفتانگیزی از برتری جوانان در «کارآمدی» نسبت به پابهسن گذشتگان بههمراه داشته است. این تیم با بررسی عملکرد ۶۵ هزار رهبر و مدیر مشهور در جهان، کارآمدی مدیران زیر ۳۰ سال را با گروه بالای ۴۵ سال مقایسه کرده و نهایتاً گزارش داده است ۴۴ درصد از کارآمدترین رهبران مورد مطالعه این تحقیق را افراد زیر ۳۰ سال تشکیل داده بودند، در حالی که افراد بالای ۴۵ سال تنها ۲۰ درصد از مدیران موفق و کارآمد را به خود اختصاص میدادند.
اهميت و ضرورت جوانگرايي
جواني و حرف هاي نو براي تحول
تغيير و تحول و زندگي در شرايط و دنيايي متفاوت، بطور طبيعي زاينده افکاري جديد خواهد بود. نسل جوان بطور طبيعي داراي ايدههاي نو براي اداره جامعه است. چرا که از منظرگاه متفاوت به مسايل مينگردد و دنياي ذهني او متفاوت از پيشينيان است. اين ويژگي ميتواند مولد فرصت هاي مناسبي براي تحول و تکاپو در هر جامعه اي باشد. در کنار اين ظرفيت ذاتي، ميل به تحول و تغيير و پيشرفت نيز در جوانان موج ميزند. جوان در ابتداي پويايي زندگي است و انگيزه ها براي برخورداري از لذات زندگي و تجربه آزمونهاي متفاوت او را به جنب و جوش انداخته است. جوان ميخواهد جهان را آنگونه که ميپسند و در آرزوهاي خود ميپروراند بسازد و بر اين باور است که ميتواند! دوران جواني را ميتوان نقطه اوج تجلي اراده سالاري دانست. نيروي جواني برآمده از سه مولفه انرژي، اميد، ابتكار است که ميتواند آن را مبدل به موتور محرک جامعه نمايد. کافیست در حوزه ی فناوری اطلاعات نگاهی به شرکت های دانش بنیان و استارتاپ هایی بکنیم که تواسنه اند بدون هیچ حمایت دولتی ، بسیار موفق شوند این در حالیست شرکت های خصولتی با اتکاء به درآمد دولتی ، موفقیت چشم گیری را نداشته اند.
جواني و پيشراني
جواني با پيش قدمي و پيشراني نيز نسبتي ديرينه دارد و تاريخ بشريت گواه صادقي است بر اين ادعا که جوانان همواره پيشگام تحولات مهمي سياسي – اجتماعي و حتي اقتصادي بوده اند. گواه این مدعا ، شرکت هایی چون دیجی کالا ، اسنپ ، تپسی ، تخفیفان و … است که با اتکاء به نیروی جوان توانسه اند بازار ایران را سرویس دهند.
توانا در پيشبرد اهداف
انجام کارها و برآمدن از وظايف و ماموريت ها هر چند امر مهم و ارزشمندي است، اما مديريت پويا و راهبردي نيازمندي توان بيشتري نيز هست و آن پيشبرد و هدفگذاريها جديدي است که ميتواند تضمين کننده آينده يک سازمان باشد و افقهاي روشني پيش روي حرکت يک مجموعه را آشکار سازد و با ريل سازي مناسب و بموقع اهداف و آرمانها را دستيافتني کند. اين توان بطور ويژه اي در جوانان به واسطه روحيه تحول خواهي و خل و خوي ساختارشکنانه ايشان تمرکز يافته است که با مبسوط اليد شدن و قبول مسئوليتها شکوفا خواهد شد.
توانا در حل مشکلات کشور
براي حل مشکلات و معضلات کشور راههاي مختلف ارائه گرديده و نسخههاي متنوعي پيچيده شده است. از يک منظر نظريات مطرح در اين باب را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود. دسته اول ديدگاهي است که وابستگي به بيگانه و بهره برداري از توان قدرتهاي بزرگ را راهکاري براي حل مشکلات کشور ميدانند و اعتماد به الگوي توسعه غربي را پيشنهاد ميدهند. ديدگاهي ديگر بر اتکا به خود و توان و استعدادهاي داخلي تکيه دارد و با محور قرار دادن دکترين «ما ميتوانيم» نسخههاي بومي را براي درمان دردها چاره ساز ميبيند. دال مرکزي چنين نگاهي، اعتماد به جوانان کشور و اميد به نيروي جواني است. جوانان در طول چهار دهه اخير نشانه دادهاند که قابل اتکا هستند و نه تنها توانايي حل مشکلات کشور را با تدبير و سختکوشي و تفکر و خوشفکري دارند، بلکه گاه تنها راه حل کشور نيز هستند! و به جز آنان کس ديگري توانايي حل برخي مشکلات کشور را نداشته است.
اثبات استعدادها و توانايي در عمل
ادعاي جوانگرايي، ادعايي خام و بافته اي نظري و ذهني نيست که ما به ازاي خارجي نداشته باشد، بلکه با صراحت ميتوان گفت که جوانان با حضور در عرصههاي مختلف، توانايي و کارآمدي خود را به اثبات رسانده و کارنامه درخشاني براي خود رقم زدهاند. همين جوانها هستند؛ انرژي هستهاي را هم جوانهاي ما دارند سر پا ميكنند؛ در سلولهاي بنيادي هم جوانهاي ما دارند فعاليت ميكنند؛ و در فناوري زيستي، فناوري نانو، و انواع و اقسام فناوريها، هر جا ميرويم جوانهايند؛ جوانهائي كه نه دوران جنگ را ديدند، د، نه از اول انقلاب خاطرهاي دارند. پس اين حركت، حركت پوينده و بالنده است. به ميدان عمل و خدمت و تلاش كه ميرسيم، معناش اين است كه امروز جوانان ما – كه اكثريت قاطع ملت ما هستند
ملاحظات جوانگرايي
سخن گفتن با صراحت از ضرورت سپردن عرصه مديريت به جوانان را ميتوان راهبردي ممتاز دانست که تحقق آن ضرورتي اساسي براي امروز و آينده کشور است و انتظار آن است تا زمينههاي تحقق آن فراهم آيد. اين مهم در مسير تحقق نيازمند توجه به برخي ملاحظات اساسي است تا از مسير صحيح دچار افراط و تفريط نگردد و اين فرصت تاريخي به خاطر برخي خطاها به تهديد بدل نشود.
جوانگرايي مبتني بر فرآيند و مکانيزمي منطقي
طراحي مکانيزمي براي چرخش نسلي و تربيت مديران جوان ضروري است. به واقع بايد فرآيندي مدت دار و نهادينه شده را طراحي نمود که هر مديري قبل از رسيدن به پايان مدت اشغال و خط بازنشستگي، در کنار خود مديران جوان کارآزموده و آماده به کاري را تحويل سيستم مديريتي کشور دهد تا با خيال راحت بتوان جايگزيني را براي وي انتخاب نمود. فراموش نبايد کرد که در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامي پذيرش مديريت هاي اجرايي کشور، جايگاهي براي کسب تجربه از طريق آزمون و خطا نيست و انتظار ميرود که مديريت ها با کمترين خطا همراه باشد. لازمه اين کار تصويب قوانيني اداري معطوف به تحقق اين مهم و پيگيري جدي و عملياتي کردن آن در سازمانهاي مختلف است. اگر اين اتفاق بيفتد، بدون شک بخش مهمي از مشکلات ناشي از تغيير مديريتي کشور حل گرديده و با گسست مديريتي در کشور مواجه نخواهيم بود.
جوان گرایی به معنای پیرزدایی نیست
حقیقت این است که مدیران سالخورده کشور باید بپذیرند که حمایت از روحیه نوآوری و ابتکار و اشاعه فرهنگ و بهبود مستمر به منظور پویایی نظام اداری؛ از طریق حلقه مدیران سالخورده محقق نخواهد شد. باید باور کنند که یکی از راههای شفاف سازی و آگاهی بخشی نسبت به حقوق و تکالیف متقابل مردم و نظام اداری که مورد تاکید رهبری نیز هست جز از طرق جوانگرایی و شایستهسالاری به سر منزل مفصود نمیرسد. البته باید این نکته را یادآور شد که منظور رهبر از روی کار آمدن جوانان به منزله «پیرزدایی» نیست چرا که پیران و مرشدان در هر سطحی باید زمینه ظهور و پیدایی جوانان در صحنه های مدیریت کشور را فراهم سازند.استفاده از تجربه مديران گذشته، ملاحظه جدي ديگري است که در اين فرآيند بايد براي آن تدبيري انديشيد. اين تجربه به مثابه سرمايه ارزشمندي است که محصول ساليان سال عقلانيت و تجربه و علم آموزي است که بايد در خدمت مديريت کشور قرار گيرد. در هيچ جاي دنيا چنين گنجينه ارزشمندي را به سادگي به هدر نميدهند. براي اين کار بايد اتاقهاي فکر و تيمهاي مشاورهاي منسجم و مستمر تشکيل داد و از تجربيات مديران گذشته استفاده نمود و آن را در خدمت مديران جوان قرار داد. به واقع جوانان بايد پاي بر عمارت ساخته شده گذشتگان بگذارند و مسير را تا رسيدن به قله هاي پيشرفت و توسعه کشور ادامه دهند
در پایان باید تأکید کرد که جمع جوانان باید شکل گیرد و افراد پخته و کارآزموده اگر واقعا دلسوز و مشتاق خدمت هستند میتوانند به صورت داوطلبانه در کنار جوانان ، مشاوره های راهبردی در جهت اهداف را دهند و باید متذکر شوم که در پایان این عموم مردم هستند که میخواهند مدیریت را در اختیار کسانی قرار دهند که سالهاست پشت میز و صندلی ها بوده اند یا اعتماد به جوانانی که سر شار از انگیزه برای پیشبرد اهداف هستند.
سوالی که باید پرسید این است که کسانی سالها بعنوان مدیر و مسئول بر کرسی های ریاست تکیه زده اند چه کار مفیدی صورت داده اند ؟ حتی اگر در نظر بگیریم که تمام انرژی خود را صرف کرده اند ، آیا منطقی است یک نفر چندین دوره حضور داشته باشد؟ مگر چقدر یک نفر نو آوری دارد که هر دوره حضور داشته باشد.
در دنیای کنونی و شرکت های بزرگ یک مدیر ، پس از یکی دو دوره ، علنا اعلام میکند که دیگر چیز جدیدی برای آموزش ندارد و پس از خداحافظی با صندلی ریاست ، بدنبال آموزش می رود برای سالهای آتی ، نمونه اش مربی فوتبال ، زیدان که پس از چند سال حضور در یکی از تیم های مطرح ، در اوج از سمت مربیگری کنار رفت تا علاوه بر فضا دادن به تفکر جدید ، خود بیشتر یاد بگیرد