یکشنبه، 30 آذر 99 - 04:23

برای شروع بیاییم در مورد فضای مجازی صحبت کنیم که در تمام دنیا موافقان و مخالفان زیادی دارد و هر گروه دلایل منطقی برای این موضوع دارند.اینروزها بواسطه گسترش دسترسی مردم به گوشی های هوشمند و اینترنت ، شاهد تغییر سبک زندگی در تمامی ابعاد زندگی هستیم.این تغییر به حدی است که دیگر نمی توان مرزی میان دنیای واقعی و مجازی متصور شد.هر پدیده و فناوری مانند دولبه قیجی می باشد.مثبت و منفی ، سیاه یا سفیدنمیشه یک فناوری را مطلقا منفی و سیاه دید یا مثبت یا سفید و همیشه هر گروه از آدمها بواسطه سیاه یا سفید بودن از این ابزارها استفاده میکنند مثال عینی این موضوع را  چاقو فرض کنید که میتواند یک نفر را قاتل کند یا جراح حاذق

نتیجه ای که میخواهم بگیرم این است که ما نمیتوانیم در مقابل این پیشرفت سریع مقاومت کنیم بایستی همواره در حال یادگیری شیوه صحیح این ابزار باشیم.مطمنا شنیده اید که پدید آوردندگان پلتفرم های اجتماعی محدودیت های خاصی را برای حضور فرزندانشان در فضای مجازی ایجاد کرده اند و به این معنی است که مخاطرات این فضا را به خوبی درک کرده اند .ولی حداقل در کشورمان می بینیم که سن نصحیت در فضای مجازی به زیر ده سال رسیده است.

مشاوره در کنار کنش جمعی

البته با بالا رفتن نرخ ارز و پایین آمدن ارزش پول کشور بسیاری ازافراد برای حفظ دارای یهای خود به شیوه های غیرمعمول روی آورده و امیدوارند که بتوانند شکافی در وضعیت موجود ایجاد کنند. دراین مسیر آموزش و پولدار شدن در تلگرام، اینستاگرام و اینترنت و روانشناسی موفقیت، بسیاری از افراد را دچار توهم تغییر کرده است.آنچه کاربران را اغوا می کند عکس و فیلم های دروغین و ساختگی است که میبینند و موجب بالا رفتن عطش یک شبه پولدار شدن آنها میشود.

به عبارت دیگر این مساله به کاربران القا میشود که وضعیت موجود قابل تغییر نیست پس شما باید تغییر کنید. باید برای رسیدن به زندگی لاکچری ابتدا دیده شوید، فرقی هم نمیکند چگونه فقط باید دیده شوید، امکانات آن هم فراهم است؛ یک گوشی، اینترنت، فضای مجازی و شروع کار.در سوی دیگر به واسطه شیوع کرونا، کافی است به دنبال افرادی باشید که در خصوص امید و انگیزش مالی پخش زنده و وبینار میگذارند.اساتید به ما وعده بالارفتن از دیوار وضعیت را می دهند. این یعنی ابتدا وضعیت را بپذیر، و به جای تغییر وضعیت آنقدر خودت را تغییر بده تا بتوانی از سلسله مراتب وضعیت بالا بروی.

تمام این موضوعات، کاربران ایرانی را در بهترین حالت مسخ وضعیت می سازد. بنا نیست ما برای تغییر وضعیت هزینه دهیم، ما تنها باید از وضعیت بالا برویم، بالا و بالاتر!همانطور که مشخص است این مساله یک پیام دارد؛

یعنی شما مسوول تغییر وضعیت نیستید و باید تنها راههای صعود از وضعیت را پیدا کنید. یعنی وضعیت هر چقدر که تبعیض آمیز یا نابرابر باشد مهم نیست، مهم آن است که بتوانید در سلسله مراتب آن بالا روید.در واقعیت اما همه ما مبتلابه وضعیت هستیم. روانشناسی موفقیت و مالی اساسا علیه تغییر وضعیت است. آنها میگویند با تغییر تک تک آدمها، جامعه بهتر میشود اما این درست نیست.

انسانها تنها در کنش جمعی برای تغییر جامعه تغییر میکنند. ما تنها در جنبشهای اجتماعی به آدم دیگری بدل میشویم. به نظرمیرسد اساتید موفقیت، کاهنان جدید هستند؛ همان قدر که کاهنان در قدیم تلاش میکردند که نظم پادشاهی را حفظ کنند، ایشان نیز در پی تثبیت وضعیت هستند. در کتابهای انگیزشی و موفقیت، جامعه،حکومت، فرهنگ و از همه مهمتر نابرابریهایی که اطراف آن فرد وجود دارد را نادیده میگیرند و صرفا قصد دارند یک سری جملات کلیش های را به او القا کنند تا شخص در نهایت بتواند با این محرک، حرکت کند.

این کتابها مانند مورفین هستند، احساس لذت و خوشی کاذب و موقتی ایجاد میکنند اما درمان نمیکنند یک سری جملات خاص و آرامش بخش را به صورت مکرر به طرف القا میکنند تا به شکل موقت حال خوبی پیدا کند، غافل از اینکه با خریدن و خواندن کتاب «در یک ماه چگونه پولدار شویم » شما پولدار نمیشوید و فقط نویسنده را پولدار می کنید.

مخلص کلام اینکه تمام تبلیغات در مورد راه های درآمد میلیاردی از مجازی و خواندن کتاب موفقیت، در آخر باعث پسرفت شما میشود چون بعد از مدتی به دروغ بودن آنها پی خواهید برد. یک دنیای خیالی دست نیافتنی که شما در مرکز آن هستید و در سوی دیگر فرد یا افرادی که برای فروش محصول خود دست به هرکاری میزنند،کلیپ و عکسهای دروغین با خانه ها و ماشینهای اجاره ای برای یکساعت نمیتواند دلیلی باشد که با را ه اندازی یک سایت یک شبه یا یک ماهه پولدار شوید. اما سوالی که پیش میآید این است؛ عطش دیده شدن و معمولی نبودن از کجا م یآید؟ آیا اصولاچنین درآمدهایی وجود دارد؟ هرچند که به واسطه فضای مجازی، شغلهایی وجود دارد اما واقعیت این است که فضای مجازی نیز مانند فضای حقیقی برای رسیدن به درآمد نیازمند پارامترهای زیادی است بنابراین با برنامه ریزی اصولی و تلاش است که میتوانید پولدار شوید.

تاثیر نسخه های بزرگان سایر کشورها در ایران

همیشه به طنز گفته میشود اگر بیل گیتس یا جک ما یا موسس فیس بوک و توییتر در ایران بودند چه سرنوشتی داشتند ؟ نقش زیرساخت ها و حاکمیت در پیشرفت مردم یک کشور چقدر است ؟ شما اگر نزد بهترین مشاوره در هر زمینه ی بروید ولی شرایط مهیا نباشد میتوانید موفق باشید.متاسفانه ایران دچار خونریزی داخلی است.مثلا حاکمیت برای یک نفر حدود۱۶ سال هزینه میکند تا متخصص شود ولی وقتی شرایط کاری در کشور مهیا نباشد، سرنوشتش چه میشود؟

هفته پیش ویدیوی از یک کشتی گیر خوزستانی منتشر شد.این کشتی گیر حداقل در مسابقات جهانی مدال کسب کرده بود ولی فکر میکنید شغل فعلیش چی هست ؟ میوه فروشی

آیا مشاوره ی بدی داشته است ؟ آیا توانمندی نداشته است ؟ آیا دراین خصوص کم کاری کرده است؟

به نظرم فیلم #تایتانیک نماد یک جامعه است.جامعه ای که در آن اقشار مختلف جامعه وجود،دارند.همان سطح بندی و شکاف طبقاتی وجود دارد.آنجا مرفهین ،در طبقه ی بالا زندگی تجمالاتی دارندطبقه متوسط و طبقه فرودست هم زندگی خود را دارند. جدای از موضوع عاشقانه ی این فیلم آنچه به روشنی به تصویر‌کشیده شده است ، روایتی از یک جامعه ی واقعی است. جامعه ای که در آن طبقه بالادست نگاهی حقیرانه به طبقه ی‌پایین میکند و هیچگاه به ذهنش نمیرسد که ممکن است که اگر دچار مشکل شوند، آنها بدون مشکل‌خواهند بود.این ذهنیت تا حدی است که پس‌از سوراخ شدن کشتی ،طبقه بالا دست و ایمن ، در حال رقص و پایکوبی هستند.

 در ادامه شرایط به حدی بحرانی میشود که در لحظات آخر تفاوتی میان طبقات متفاوت جامعه ی تایتانیک مشاهده نمیکنیم.

 قایق های نجات از زنان و دختران پر میشود و مردانی با کمک پول و حیله سوار‌بر قایق ها میشوند

 و در نهایت تمامی سرنشینان تایتانیک از غنی و فقیر، بالادست و فرودست در سرمای طاقت فرسا یخ میزنند و عده ای قلیل نجات پیدا میکنند. اما آنچه این فیلم را متمایز تر میکند داشتن صحنه های شبیه آنچه زندگی‌کرده ایم‌ است که چند نمونه ی آن را بیان میکنم

 اولین نفر ناخدای کشتی که با داشتن تجربه ی زیاد و پیش بینی وجود کوه یخ ، باز در شب حادثه به استراحت می پردازد و وقتی تلخی عملکرد خود را می بینید پشت سکان کشتی که در حال نابودی است به انتظار مرگ میشیند

 شخص بعدی مهندس و طراح کشتی است که در طول‌مدت سفر همیشه با اطمینان از‌ طرح خود دفاع میکند ‌و حتی در برابر حوادث آمادگی‌ دارد ولی به محض‌اولین حادثه به ناتوانی میرسد که ترجیح میدهد اقدامی برای نجات نکند

 اشخاص بعدی کسانی ‌هستند که برای نجات زندگی‌خود و داشتن جلیقه ی نجات حاضرند تمام دارایی خود را درآن لحظه بدهند.

و اما تنها گروهی که بسیار بیننده را متاثر میکند گروه نوازنده و موزیک هستند که به محض شروع حادثه و تا انتهای سرنگونی با جدیت به کار‌خود ادامه میدهند و علت آنهم این است که کاری را که بتوانند انجام میدهند.

جک یخ میزند .رز راوی داستان میشود .حتی نامزد رز که میتواند با حیله نجات پیدا کند خوکشی میکند

 بیهوده است که تایتانیک را یک فیلم عاشقانه دانست به نظرم این فیلم سیاسی ترین فیلم تاریخ است.

شما در کجای تایتانیک و مشغول چه کاری هستید؟

اگر میخوای پولدار و موفق شوی اینکارها را بکن

این روزها به واسطه شرایط عجیب موجود اقتصادی، مردم دچارسردرگمی هستند و به هر ریسمانی چنگ میزنند تا بتوانند اندک دارایی ها خود را به هر شکل ممکن حفظ کنند. در دنیای واقعی عده ای در بازار ارز هستند و عده ای تمام زندگی خود را در بورس سرمایه گذاری کرده اند

در فضای مجازی شرایط به گونه ی دیگر است . هر شخص میتواند به راحتی با ایجاد یک اکانت فعالیت خود را آغاز کند و در هر موضوعی براای مردم نسخه بپیجد.افزایش این موارد نگرا ن کننده است؛ از سایت های شرط بندی تا فروش پکیج های کسب درآمد میلیونی درروز گرفته تا کتابهای میلیونر شدن و کسانی که خود را متخصص در یک زمینه میدانند و بدون پشتوانه علمی و تجربه ی اقدام به مشاوره می کنند.

اکثر این پیج ها با تبلیغات گسترده و خرید دنبال کنندگان غیرواقعی در ابتدا می خواهند نشان دهند که واقعا در حوزه ی مورد نظر صاحب سبک هستند.معمولا تبلیغات از در و دیوار سایتهای داخلی و حتی خبرگزار ی های داخلی تا کانالهای تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی به صورت آوار بر سر کاربران فرو میریزد: «در خواب پول درآورید « ،» با خرید این پکیج میلیونر شو « ،» به آرزوهای خود برسید » وغیره

شاید ملموس ترین عرض بنده بورس در ماه های اخیر باشد.پس از اینکه دولت مردم را به سمت بورس تشویق کرد ، ناگهان هزاران پیج و کانال مشاوره بورسی ایجاد شد.حداقل با تحقیقی که کردم اکثر پیج ها اولین پست هایشان مربوط به چند ماه قبل باز می گردد.

از طرف دیگر با فراگیری بورس در نزد عموم مردم، همین افراد بدون تجربه  کافی، اقدام به مشاوره یا اصطلاحا فروش سیگنال با قیمتهای عجیب کردند.

و این شد که سطح مشاوره در حوزه اقتصاد ، از اساتید اقتصاد و دانشگاه به پیچ های رسید که سن گرداننده آن به نصف تجربه های علمی و عملیاتی اساتید اقتصادی نباشد.البته بنده منکر کسب دانش وتخصص در سنین پایان نیستم.نمونه های زیادی داریم که خانواده هایشان از کودکی بروی آنها کار کردند که در مقاله ای تحت عنوان کودکان کار مجازی و فرشته ها را آزاد کنید مفصل به آن پرداختم .ولی آنچه مشخص است اینست که هر چقدر سن ملاک نباشد ، اما تجربه و دانش در طول زمان تکمیل میشود.

عطش مشاوره یا دیده شدن ؟؟

گلادیاتورها در حال رقابت

یک مسئول  ناخواسته اصل اساسی دوران جدید را افشا کرد: رقابت.

بناست ما به آدمهایی بدل شویم که مدام رقابت کنند. قرار است همه ما به رقابت تقلیل پیدا کنیم. .

رقابت قبلا از کنکور شروع می شده. الان برای اینکه فرزند شما به پیش دبستانی فلان مدرسه خاص راه پیدا کند، باید از سه سالگی ثبت نام کند. بعد از تست های استعدادیابی از میان متقاضیان الک شود. رقابت بر سر شغل، ترقی، سفر رفتن،

دوباره رقابت بر سر فرزندان تان، این بار نقش شما پدر یا مادر است. بله بازی طوری طراحی شده که باید مدام رقابت کنی..

دولت اما در خدمت برندگان رقابت است. ا برندگان.ر قابتی ناعادلانه. دولت شرایط را ناعادلانه نگه میدارد تا هر کسی برنده رقابت نشود.

شرایط باید طوری باشد تا جای ممکن کنترل رقابت دست ثروتمندان  باشد. به همین خاطر مدارس #غیرانتفاعی #گاج #قلمچی، پانسیون های کنکور اساتید خاص ضرورت این بازی هستند.

اینها تضمین میکنند که تنها دارندگان و برخورداران توان رقابت داشته باشند.اینها بخش مهمی از ماتریس رقابت اند؛ تضمین کننده خروجی هستند.

#بازار_آزاد اساسا مبتنی بر همین رقابت است. دولت بنا بود حداقل اگر رقابت را منتفی نمی کند، شرایط رقابت را برابر کند. اما  در ایران ارباب رومی است که دوست دارد تنها گلادیاتورهای خودش برنده باشند.

چرا که همه دسترسی برابر جهت آمادگی این رقابت را ندارند.همه نمیتوانند در قلمچی و …. عضو شوند.

در میان نفرات برتر کنکور هیچ دانش آموزی از مدارس دولتی حضور نداشت.

اتفاقی است؟؟

بنا نیست کسی با لیسانس #کولبری کند.برای کولبران اشتغال که نمیشود ایجاد کرد حداقل کاری کنیم لیسانس نگیزند

 حتی در روم باستان هم چنین رقابتی را ناجوانمردانه میدانستند.

👈بروزرسانی ۲۰۲۰

.

و البته هر چقد زمان به جلو میرود نوع این رقایت تغییر پیدا میکند و میخواهند بگوییند که این رقابت عادلانه است و همه امکان حضور دارند؟؟ مطمنا تمام کسانی که برنامه ی ارایه دادتد در اصل یک استعداد درونی را نمایش دادند ولی چرا فقط چند نفر نهایی؟!!!

در کنار این استعدادیابی ها حالا عطش دیده شدن ها دیگه شور را از مزه برده .فقط کافیست کمی خلاق ودر برخی موارد لمپن باشید تا بتوانید دیده شودید.

تامام

مراقب تولد جوکرها در جامعه باشیم!!!

مطمنا شما هم فیلم جوکر با نقش آفرینی‌ آرتور فلک ( خواکین فینیکس ) را مشاهده کرده اید..اولین واکنشی که پس از بالا رفتنِ تیتراژِ پایانی #جوکر – #Joker ساخته‌ی تاد فیلیپس داشتم این بود که نیازِ شدیدی به گرفتنِ سرِ مارتین اسکورسیزی با دو دستم و گذاشتنِ یک ماچِ گنده و آب‌دار وسط پیشانی گرامی ایشان پیدا کردم.

آرتور فردی است که در هیاهوی شهر بی در و پیکر گاتهام که فساد عضوی لاینفک از آن به شمار می رود، قصد اشاعه مهربانی دارد و در این راه به هر روشی متوسل می شود اما مشکلات روانی اش باعث شده تا همواره عقب بماند و یا مورد خشونت مردم قرار بگیرد.

.

آرتور هرگز شخصیت شروری نداشته و می خواسته تا یک ستاره باشد اما در شهری که فساد در آن نقش بسته، افراد ضعیف تر مانند آرتور همواره یک قربانی هستند و تا زمان مرگشان نیز قربانی هر روزه جامعه محسوب خواهند شد.

.

داستان این‌فیلم بسیار شبیه افراد یک جامعه است .افرادی که سعی میکنند که علاوه برتحمل مشکلات خود به زندگی خود ادامه دهند و برای رسیدن‌به آرزوهای خود تمرین کنند. جامعه ای که به عده ای فرصتها و به عده ای را سرخورده میکند.

.

فیلم جوکر واقعیتی انکار‌ناپذیر از خشم پنهان شده ی افراد یک جامعه است که هر لحظه امکان دارد به مرحله ی انفجار‌ برسد.افرادی که هرگز نمی توانند حتی به موفقیت و آرزوهای‌ خود نزدیک شوند.

.

در واقع تبدیل شدن یک شخص به جوکر مستقیماً نتیجه اجتماع آلوده جهان پیرامون ما است که در آن مهربانی و ساز و کارهای حمایتی و انسان دوستانه ارزش خود را از دست داده اند و موفقیت تنها زمانی به سراغ افراد می آید که بتوانند در خطرناک ترین حالت ممکن، تهدیدی برای دیگران محسوب شوند .

جوکر یک آینه تمام عیار از اجتماعی است که می توانست او را به راحتی بپذیرد اما به بدترین شکل ممکن او را کنار گذاشت.جوکر صفت ها در میان ثروتمندان نیز ابزاری برای خوشگذرانی و خنده های تحقیر آمیزشان هستند

.

احساس پایانی مشترک بینندگان این فیلم به این صورت است که می توانند جوکر را درک کرده و در کنارش بایستند و برای تمام افراد خبیث آن جامعه یک نسخه انتقام بپیچند!

مردمی که فردی ضعیف مانند جوکر را همراهی نکردند و حتی سعی در نابودی و تحقیر او داشتند و حالا با نسخه ای جدید از او مواجه می شوند که مستقیماً برخاسته از شرایطی است که آنها در شکل گیری آن تاثیر داشته اند و پیروانی پیدا کرده است. .

داستان جوکر را هروز میتوان دید!!!اگر‌ فقط چشمی برای دیدن باشد.

آرتور فردی است که در هیاهوی شهر بی در و پیکر گاتهام که فساد عضوی لاینفک از آن به شمار می رود، قصد اشاعه مهربانی دارد و در این راه به هر روشی متوسل می شود اما مشکلات روانی اش باعث شده تا همواره عقب بماند و یا مورد خشونت مردم قرار بگیرد.

.

آرتور هرگز شخصیت شروری نداشته و می خواسته تا یک ستاره باشد اما در شهری که فساد در آن نقش بسته، افراد ضعیف تر مانند آرتور همواره یک قربانی هستند و تا زمان مرگشان نیز قربانی هر روزه جامعه محسوب خواهند شد.

.

داستان این‌فیلم بسیار شبیه افراد یک جامعه است .افرادی که سعی میکنند که علاوه برتحمل مشکلات خود به زندگی خود ادامه دهند و برای رسیدن‌به آرزوهای خود تمرین کنند. جامعه ای که به عده ای فرصتها و به عده ای را سرخورده میکند.

.

فیلم جوکر واقعیتی انکار‌ناپذیر از خشم پنهان شده ی افراد یک جامعه است که هر لحظه امکان دارد به مرحله ی انفجار‌ برسد.افرادی که هرگز نمی توانند حتی به موفقیت و آرزوهای‌ خود نزدیک شوند.

.

در واقع تبدیل شدن یک شخص به جوکر مستقیماً نتیجه اجتماع آلوده جهان پیرامون ما است که در آن مهربانی و ساز و کارهای حمایتی و انسان دوستانه ارزش خود را از دست داده اند و موفقیت تنها زمانی به سراغ افراد می آید که بتوانند در خطرناک ترین حالت ممکن، تهدیدی برای دیگران محسوب شوند .

جوکر یک آینه تمام عیار از اجتماعی است که می توانست او را به راحتی بپذیرد اما به بدترین شکل ممکن او را کنار گذاشت.جوکر صفت ها در میان ثروتمندان نیز ابزاری برای خوشگذرانی و خنده های تحقیر آمیزشان هستند

.

احساس پایانی مشترک بینندگان این فیلم به این صورت است که می توانند جوکر را درک کرده و در کنارش بایستند و برای تمام افراد خبیث آن جامعه یک نسخه انتقام بپیچند!

مردمی که فردی ضعیف مانند جوکر را همراهی نکردند و حتی سعی در نابودی و تحقیر او داشتند و حالا با نسخه ای جدید از او مواجه می شوند که مستقیماً برخاسته از شرایطی است که آنها در شکل گیری آن تاثیر داشته اند و پیروانی پیدا کرده است. .

داستان جوکر را هروز میتوان دید!!!اگر‌ فقط چشمی برای دیدن باشد.

آرتور فردی است که در هیاهوی شهر بی در و پیکر گاتهام که فساد عضوی لاینفک از آن به شمار می رود، قصد اشاعه مهربانی دارد و در این راه به هر روشی متوسل می شود اما مشکلات روانی اش باعث شده تا همواره عقب بماند و یا مورد خشونت مردم قرار بگیرد.

.

آرتور هرگز شخصیت شروری نداشته و می خواسته تا یک ستاره باشد اما در شهری که فساد در آن نقش بسته، افراد ضعیف تر مانند آرتور همواره یک قربانی هستند و تا زمان مرگشان نیز قربانی هر روزه جامعه محسوب خواهند شد.

.

داستان این‌فیلم بسیار شبیه افراد یک جامعه است .افرادی که سعی میکنند که علاوه برتحمل مشکلات خود به زندگی خود ادامه دهند و برای رسیدن‌به آرزوهای خود تمرین کنند. جامعه ای که به عده ای فرصتها و به عده ای را سرخورده میکند.

.

فیلم جوکر واقعیتی انکار‌ناپذیر از خشم پنهان شده ی افراد یک جامعه است که هر لحظه امکان دارد به مرحله ی انفجار‌ برسد.افرادی که هرگز نمی توانند حتی به موفقیت و آرزوهای‌ خود نزدیک شوند.

.

در واقع تبدیل شدن یک شخص به جوکر مستقیماً نتیجه اجتماع آلوده جهان پیرامون ما است که در آن مهربانی و ساز و کارهای حمایتی و انسان دوستانه ارزش خود را از دست داده اند و موفقیت تنها زمانی به سراغ افراد می آید که بتوانند در خطرناک ترین حالت ممکن، تهدیدی برای دیگران محسوب شوند .

جوکر یک آینه تمام عیار از اجتماعی است که می توانست او را به راحتی بپذیرد اما به بدترین شکل ممکن او را کنار گذاشت.جوکر صفت ها در میان ثروتمندان نیز ابزاری برای خوشگذرانی و خنده های تحقیر آمیزشان هستند

.

احساس پایانی مشترک بینندگان این فیلم به این صورت است که می توانند جوکر را درک کرده و در کنارش بایستند و برای تمام افراد خبیث آن جامعه یک نسخه انتقام بپیچند!

مردمی که فردی ضعیف مانند جوکر را همراهی نکردند و حتی سعی در نابودی و تحقیر او داشتند و حالا با نسخه ای جدید از او مواجه می شوند که مستقیماً برخاسته از شرایطی است که آنها در شکل گیری آن تاثیر داشته اند و پیروانی پیدا کرده است. .

داستان جوکر را هروز میتوان دید!!!اگر‌ فقط چشمی برای دیدن باشد.

با نگاهی به صنعت فاوا از همان زمان ورود به کشور مشاهده می‌شود تاکنون نه تنها دارای متولی واحد و مشخصی نبوده بلکه دارای متولیان متعدد و بسیار زیادی بوده است. به‌طوری‌که نهادها و دستگاه‌های مختلف هر یک به نحوی خود را مسئول این صنعت دانسته‌اند و به‌نوعی به آن ورود پیدا کرده‌اند. جالب آن‌جاست که میزان فعالیت این نهادها در فاوا با تغییر دولت‌ها و مدیران تغییر کرده است؛ یعنی برخی نهادها در دوره‌هایی به‌شدت به حوزه فاوا ورود پیدا کرده‌اند و به نقش‌آفرینی در آن پرداخته‌اند و در دوره‌ای دیگر از میزان فعالیت خود در این حوزه کاسته‌اند؛ یعنی نگرش مدیران مختلف به فاوا و میزان علاقه‌مندی آنها به این حوزه مشخص‌کننده میزان تأثیرگذاری نهادهای مختلف در حوزه فاوا بوده است. این شرایط باعث بروز مشکلات فراوانی برای فاوا شده است که نتیجه نهایی آن عدم توسعه صنعت فاوا در کشور بوده است. در ادامه به برخی از این نهادها اشاره می‌کنیم تا بیشتر میزان آشفتگی و تعدد متولی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات مشخص شود. وحدت فرماندهی یکی از اصول مهم مدیریت است که توسط نظریه‌پردازان مختلف مدیریت مطرح شده است و به اهمیت آن تأکید شده است. وحدت فرماندهی و وجود متولی واحد سبب می‌شود تا سیاست‌ها، استراتژی‌ها و برنامه‌های بهینه و کارایی تدوین شود و تمام اجزای صنعت هم‌جهت و هم‌راستای یکدیگر در مسیر دست‌یابی به اهداف کلان حرکت کنند. با نگاهی به صنعت فاوا در کشور مشاهده می‌شود که این صنعت در تمامی این سال‌ها همواره دچار عدم وحدت فرماندهی در سطوح مختلف بوده است.

مشکلات موجود چند دسته هستند که باید آنها را به شکل متفاوت دید. این مشکلات شامل تکنولوژی هایی است که وارد کشور میشود و بخش خصوصی نیز بر اساس آن، کار و تجارت تعریف میکند و وقتی که برای اجرایی سازی به سمت جلو پیش میرود در مقاطعی دچار چالش میشود. زیرا هر روز شاهد ورود محصولی جدید در حوزه فناوری اطلاعات هستیم. در این بین اگرچه این تکنولوژیها وارد میشود، ولی با چند مشکل مواجه هستیم.

نخست اینکه هیچگونه فرهنگسازی در این زمینه صورت نگرفته و در گام بعدی آموزش صحیح برای استفاده از آن به بدنه بخش خصوصی، دولتی و حتی دانشگاهی داده نشده است. حتی آشناییهای حداقلی نیز ایجاد نشده است. مجموعه اینها یک دسته از مشکلات است. در سوی دیگر ما در خصوص فناوریهای پیشران و مکانیسم های حمایتی دولتی برنامه ای نداریم، همچنین در بحث حاکمیت و قوانین و مقررات معمولا دچار مشکل میشویم. در واقع همواره زمانی که دچار بحران شدیم، به سمت حل بحران رفتیم.متاسفانه حوزه فاوا مشکلاتی دارد که اصلیترین آن، نهادهای تصمیم گیر بسیار زیاد است. به این معنی که ما وحدت فرماندهی را نتوانستیم ایجاد کنیم. اگر نگاه کنیم، در سیاست توسعه فناوری در استانها، وزارت کشور صاحبنظر است، سازمان فناوری اطلاعات دیدگاه خود را ارایه میدهد، شورایعالی فضای مجازی رویکرد خود را دارد و حتی مرکز فاوای ریاست جمهوری نیز نظر خاص خود را در این زمینه دارد.تشکل های صنفی با انجمن های این حوزه بر سر اجرای قانون چالش دارند.همه این نهادها بخشنامه های خاص خود را در این زمینه دارند. وقتی به دستگاههای دولتی نگاه میکنید، هر وزارتخانه به شکل جداگانه سیاستهای خود را پیش میبرد و استانداردهای خود را اعمال میکند. وقتی هم به بخش خصوصی نگاه میکنید با حجم عظیمی از انجمن ها و نهادها مواجه میشوید. این مساله نشان میدهد هنگامی که چه در سمت دولت و چه در بخش خصوصی، تعداد نهادهای تصمیم گیر در یک زمینه خاص زیاد میشود و هر نهادی در عمل با توجه به منافع خود موضع و سیاستهایش را تنظیم میکند، ماتریس وظایف کنار هم شکل نمیگیرد.

به طور مثال اگر ۱۰ نهاد در بخش خصوصی در حوزه ICT فعالیت میکنند که در چنین شرایطی نزاعها و سهم خواهیها بیشتر میشود و همین موضوع مشکل جدی ایجاد میکند. نکته دیگر اینکه اساسا توسعه ICT در دولت با بخش خصوصی کاملا متفاوت است. نگاه بخش خصوصی کاملا به سمت مردم و کمتر به سمت دولت است اما در طرف مقابل، بخش دولتی بیشتر خودش را میبیند. پس استانداردها و معیارها با یکدیگر کاملا متفاوت است. ولی در همین تفاوتها نیز گره ایجاد میکنیم.

مشکل اصلی فعالان حوزه فاوا قوانین زائدی است که پیش روی آنها قرار گرفته است و حتی وجود یک نهاد مشخص نتوانسته است مشکلات را حل کند.اینکه نهاد مربوطه به وظایفش خوب عمل نمیکند بحث دیگری است. ما اکنون مرکز بهبود فضای کسب وکار را داریم. یکی از اهداف اصلی تشکیل آن، این بوده است که مجوزها را احصا کند و میزان تاثیر مجوز را در توسعه کسب وکار مورد سنجش قرار دهد و مجوزی که امروز به آن نیازی نیست را حذف یا مجوزی را که نیاز به تغییر دارد به روزرسانی کند. پس دولت چنین نهادی را ایجاد کرده است و اگر این نهاد وظایفش را به درستی انجام نمیدهد بحث دیگری است.مشکل اینجاست که مشکل را میدانیم، اما معمولا راه حل ارایه نمیدهیم . وقتی در بالادست تعداد نهادهای متولی متعدد باشد این زنجیره به بازار میرسد.جایی که برای هر حوزه، یک نهاد متولی ایجاد میشود.وجود نهادهای متعدد صدور مجوز یکی از مشکلاتی است که بایستی به آن رسیدگی شود.حدود و اختیارات هر تشکل با پشتوانه ی قانونی مشخص و از ورود سایر نهادهایی که نقشی بر بدنه ی صنف ندارند جلوگیری شود.با فشار و به بهانه ی توسعه ی کسب و کارها ، نباید شاهد صدور مجوزهایی باشیم که عملا در بخش حاکمیتی اعتبار نداشته باشد.بایستی با تجمیع بتوانیم در جاهایی مثل اداره دارایی ، بیمه و … از حقوق فعالان این حوزه حمایت کنیم و بتوانیم همگام با رشد روز افزون فناوری اطلاعات ، قوانین جدید را مصوب کنیم.دولت قصد دارد حاکمیت خود را اعمال کند. واقعیت آن است که گفتمان میان دولت و بخش خصوصی شکل نگرفته است. نظر مشورتی درستی گرفته نمیشود. در نهایت نیز یک قانون با مشورت تعداد محدودی از بخش خصوصی تصویب میشود که به درد همه افراد بخش خصوصی نمیخورد.

مطمئنا برای هیچ کسب و کاری نوع مجوزی را که اخذ کرده است مهم نیست ،ولی برای همان کسب و کار اهمیت دارد که در پرونده هایی چون بیمه ، مالیات و …. نهاد صادر کننده مجوز دارای اعتبار قانونی و قدرت لازم در دفاع را داشته باش

این‌که بازار بورس سهمش را از سرمایه‌ پیدا کرده اتفاق خوبی‌ست چرا که نقدینگی مردم بجای سود بانکی و ارز به سمت تولید می رود.

اما

باید دانست هجوم فله‌ای مردم – اگر نگویم گله‌ای – به بازار بورس، گروهی را پدید می‌آورد که آن را با نام “تازه‌واردها” می‌شناسند

.

می‌گویند “تازه‌واردها” چون نباید آن‌ها را با “تازه‌کارها” اشتباه گرفت.

.

تازه‌کار کسی‌ست که آمده تا در کاری فعالیت کند‌، آمده تا رفته‌رفته خبره شود، تا آینده‌‌اش را در حرفه‌ی خاصی پی بگیرد. شاید موفق شود شاید نه،تازه‌کار همان‌جور که از نامش برمی‌آید آدمی ناشی‌ست که به‌دنبال حرفه‌ای شدن است. او فعالیت را جدی می‌گیرد و سود و ضرر را به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیر از تجارت می‌پذیرد.

.

اما حکایت تازه‌واردها فرق دارد. آن‌ها گمگشته و سرگردان‌اند. دقت کنید که سرگردانی صفتی برای “سرمایه‌” نیست، در واقع صفتی‌ست برای “سرمایه‌گزار”.

.

لشکر تازه‌واردها سرخورده و ناامید از تولید و رشدِ منطقی، حالا این‌بار در تالار بورس اتراق کرده‌اند.

.

هیجانات کاذب و پیروی از رفتار جمعی’ ویژگی بارز آن‌هاست؛ چه به طمع سود چند برابری آمده‌ باشند چه برای حفظ سرمایه.

.

آن‌ها از اقتصاد راکد و تورمی این کشور آموخته‌اند باید جریان پول را دنبال کنند، یاد گرفته‌اند ثروت از طریق تولید کسب نمی‌شود، باید راهی یافت تا با موج‌سواری‌های مقطعی به ثروت رسید.

.

پس یک‌روز جلوی طلافروشی‌ها صف می‌بندند، یک روز پاشنه‌ی بنگاه املاک را از جا درمی‌آورند و روز دیگر می‌شوند جویندگان طلا. حالا هم که قطارشان در ایستگاه بورس ایستاده.

.

طلافروشان می‌گویند پول کافی برای خرید طلای مردم نداریم. این یعنی این‌که سرمایه‌های خانگی دارند برای ورود به بورس تغییر چهره می‌دهند. عده‌ای دارند داروندار خود را می‌فروشند تا از جهش‌های هیجانی بازار بورس بیش‌ترین بهره را ببرند.

.

این نقدینگی حباب‌های قیمتی عظیمی را شکل داده که اگر بترکد طوفان بزرگی به راه خواهد انداخت.

این‌طوری‌ست که سرمایه‌گزاران امیدوارِ امروز به مالباختگان سرشکسته‌ی فردا تبدیل می‌شوند. ما در بازار بورس لغتی به نام “مالباخته” نداریم، بورس تنها سود و زیان را می‌شناسد. کسی که زیان‌ دیده می‌کوشد اشکال کار را پیدا کند و اشتباهات خود را در آینده اصلاح کند. اما مالباخته کسی‌ست که گمان می‌کند دیگری کلاهش را برداشته.پس بعد از باختن سرمایه با هم‌پالکی‌های خود جمع می‌شود، زیر پلاکاردهای شش‌متری فریاد می‌زند و پول ازدست‌رفته‌اش را بازپس می‌خواهد.

در کنار چنین شیوه هایی، مشاغل جدیدی با گسترش فضای مجازی چون ادمینها، سین کننده ها، کامنت گذاران و فورواردکنندگان نیز ایجاد شده است و در ماههای اخیر گروه هایی در تلگرام با وعده «ادد کن و پول بگیر » ایجاد شد که پلیس فتا در هشداری، این کار را کلاهبرداری خواند و تمامی فیشهای واریزی که در این گروهها به اشتراک گذاشته  یشود را جعلی و فتوشاپی خواند.

تحلیل جامع مشاوران و مدرسان کسب و کار و انگیزشی در فضای مجازی

با حضور ارزشمند دکتر مهران بهشتی مشاور، منتور و کوچ کار و زندگی

و مهندس قربانی کارشناس فناوری اطلاعات و روزنامه نگار

logo-samandehi