جمعه، 01 اسفند 99 - 05:44

 

کارآفرین ها در تمام دولت ها همواره  به عناوین مختلفی مورد توجه و حمایت هستند ، مخصوصا در دولت کنونی هم بارها از زبان مدیران مختلف دولتی لزوم توجه و حمایت ویژه از  کارآفرینها را شنیده ایم .  دولت ،بسته های حمایتی یا سیاست گذاری های مختلفی هم به عناوین مختلف در قالب حمایت از کارآفرینها تدوین و اجرایی کرده است از طرفی شاهد جنب و جوش های فراوانی هم در اکوسیستم های مختلف کارآفرینی در کشور هستیم  که با سرعت زیادی در قالب های مختلفی فعالیت و خود را زیر عنوان کارآفرینی طبقه بندی می کنند . با این روند شتابان فعالیتهای اکوسیستم کارآفرینی و حمایتهای مختلف دولتی ها اما در حوزه های مختلف شاهد تغییرات گسترده ای نیستیم و این روند شتابان که سالها شروع شده است در مقایسه با کشورهای همطراز منطقه ای ، ما را وارد کانال توسعه ای مثل آنها نکرده است .

علتهای مختلفی برای این روند مطرح هست که شاید اصلی ترین و بنیانی ترین آن به تعریف کلی کارآفرینها یا فن آفرین ها بر می گردد که در واقع زیر عنوان همین تعریف سیاست گذاری های مختلف تصمیم سازی و عملیاتی می شود و علت روند کند و کم اثر فعالیتها هم به آن ارتباط پیدا می کند .

همچنانکه محسن رنانی از صاحب نظران اقتصاد کشور معتقد هست : ” در ایران  دولتی ها به اشتباه هر کس که شغل ایجاد کند را کارآفرین می نامند . کارآفرین معادل نادرستی برای entrepreneur است که ترجمه درستش “نوآفرین” یا “فن آفرین ” است . در واقع فن آفرین ها کسانی هستند که یا کالای کاملا جدیدی ابداع و تولید می کنند یعنی خلق نیاز می کنند یا روی فناوری موجود نو آوری می کنند و آن را ارتقاء می دهند ( یعنی یا هزینه تولید با همین فناوری را کاهش می دهند یا کیفیت کالای تولید شده را افزایش می دهند ) و یا کلا فناوری جدید می آفرینند ( یعنی کیفیت و هزینه را هم بهبود می دهند ) و یا بازارهای جدیدی کشف یا خلق می کنند (یعنی تقاضا می آفرینند) پس مدیری که همان کالای سابق را با همان فناوری و همان هزینه و همان کیفیت تولید می کند و فقط تعداد کارگران و حجم تولیدش را زیاد می کند ، کارآفرین یا فن آفرین نیست “

اندکی تامل در نظریه فوق به وضوح نشان می دهد انحراف اصلی در نهاد سیاست گذاری کلان دولتی در مقوله کارآفرینی از همینجا شروع و نتیجه حمایت ها و فعالیتها را تحت تاثیر و کم اثر می کند.

این تعریف کامل از کارآفرینی در سیاست گذاری کلان به خطا رفته است، و به جای آن کارآفرینی معادل ایجاد شغل تعریف شده و بر این اساس هم سیاست گذاری می شود ، پرواضح است براساس همین تعریف اشتباه ما به جای فن آفرینها که قرار بود روی فناوری موجود ، نوآوری کرده و بهره وری را دگرگون کنند با کارآفرینانی مواجه هستیم که خروجی شان توسعه شغل هست و اولویت اصلی به جای بهره وری روی ایجاد شغل متمرکز شده است و این انحراف اساسی عامل عقب ماندگی ریشه ای در توسعه همه جانبه شده است .

در بستر این نوع سیاست گذاری کارآفرینان بدلی ظهور پیدا می کنند و با جذب حمایتهای مختلف دولتی به جای نوآوری و دگرگونی اساسی در روند بهره وری فرایندهای تولید و ساخت محصولات ، همان کالای سابق را با همان فناوری ، هزینه و همان کیفیت ،تولید و وارد بازار داخلی می کنند . در بخش بازار هم باز سیاست های حمایتی دولتی دوباره به کمک این کارآفرینان بدلی آمده و با خلق سیاست گذاری های غیر رقابتی با اعمال انواع محدودیت ها ، ممنوعیت ها و تعرفه های گمرکی واردات  چرخه فروش را هموارتر و از فضای رقابتی دور می کند .  در نهایت بهره وری و کیفیت که در دل رقابت حاصل می شود به حاشیه رانده شده و باعث می شود در بازارهای بین المللی فناوری که هر روز به شدت با استفاده از تکنولوژی و فناوری های مدرن در حال رقابت هستند ، حرفی برای گفتن نداشته باشیم .

وقت آن رسیده است با سیاست گذاری و بازتعریف درست کارآفرینی و فن آفرینها ، به کارآفرینان واقعی اجازه دهیم در فضای رقابتی تنفس کنند و در این فضای سخت و دشوار مجبور باشند کیفیت و بهره وری را با دخالت دادن نوآوری و فناوری بالا ببرند و  به سطح   رقابتی در بازارهای بین المللی برسانند ، از طرفی فرهنگ ضعیف کارگروهی و تیمی در کنار ضعف مفرط تجاری سازی ایده ها در ابعاد بین المللی از مهمترین آسیب ها و موانع پوست اندازی فن آفرینها در ابعاد کوچک و بزرگ هست که به حضور موثر آنها در بازارهای بین المللی لطمه وارد کرده است .

با بازتعریف مبنایی کارآفرینی و سیاست گذاری های حمایتی از کارآفرین ها و فن آفرینهای واقعی با شرحی که گفته می شد می توان امیدوار بود روندهای کم اثر فعلی بهبود یافته و در سایه رقابت شاهد رشد کیفیت و بهره وری در این اکوسیستم باشیم .

logo-samandehi